کد مطلب:369930 پنج شنبه 19 اسفند 1395 آمار بازدید:1050

9- وَ أَعِزَّنِی وَ لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ
 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

امام سجاد (ع) در این دو جمله از دعای ((مكارم الاخلاق )) كه به خواست خدا موضوع بحث امروز است به پیشگاه خداوند عرض می كند: بارالها! موجبات عزت نفس و رفعت معنویم را، كه لازمه افراد با ایمان است ، فراهم نما و مرا از تكبر و خود بزرگ بینی منزه و محفوظ دار. قرآن شریف فرموده است :

لله العزه و لرسوله و للمؤ منین (192)

عزت برای خداوند است و برای پیمبر خداست و برای افراد با ایمان است .

راغب در مفردات می گوید:

العزه حاله مانعه للانسان من ان یغلب (193)

یعنی ((عزت )) كه كلمه بزرگی است و در قرآن آمده همان حالت ترفع و بلندی روح است كه نمی گذارد انسان ، مغلوب و مقهور چیزی شود و دچار ذلت و گرفتاری آن گردد. كسانی كه در مقابل ثروت اندوزی و به دست آوردن مال ، یا برای نیل به قدرت و مقام ، یا برای طمع داشتن به اموال و ثروتهایی كه در دست مردم است ، یا در مقابل شهوات و تمایلات نفسانی مقهور و مغلوب و ذلیل اند و شخصیت خود را از دست می دهند فاقد عزت اند، زیرا در مقابل یكی از اینها شكست خورده و خوار گشته اند. عزت برای آن انسان آزاده ای است كه خود را در مقابل هیچ یك از تمایلات نفسانی و عناوین مادی مقهور و اسیر و زبون نبیند، آزاد زندگی كند و با سر بلندی امرار حیات نماید. چنین انسانی را می توان ((عزیز النفس )) دانست و الا بندگان هوی و هوس نمی توانند دارای عزت نفس باشند و قادر نیستند كه هدف قرآن مقدس را در خود تحقق بخشند.

عن علی علیه السلام قال : عبد الشهوه اذل من عبد الرق (194)

علی (ع) می فرماید: كسی كه بنده و مطیع بی قید و شرط غریزه جنسی یا دیگر شهوات نفسانی خویشتن است و نمی تواند از اقناع غیر مشروع آنها خود را نگه دارد، از برده زر خرید ذلیلتر است .

چنین انسانی قادر نیست به مقام رفیع عزت نفس دست یابد و خود را مصداق واقعی افراد با ایمان واجد عزت نفس دست یابد و خود را مصداق واقعی برای كسانی است كه از تذلل در مقابل غیر خدا بپرهیزند و از بندگی مخلوق اجتناب نمایند، فقط خدایرا معبود خویش بشناسند و تمام تذلل و تضرع خود را در پیشگاه او ابراز نمایند كه این عالی ترین مقام عزت نفس برای اولیای الهی است . از جمله مناجاتهای علی (ع) در پیشگاه قادر متعال این بود كه می گفت :

الهی كفی بی عزا ان اكون لك عبدا و كفی بی فخرا ان تكون لی ربا(195)

برای من این عزت كافی است كه بنده تو باشم و این افتخار هم كافی است كه تو مالك من باشی .

عن ابیعبد الله السلام قال لرجل : اعلم انه لاعز لمن لایتدلل لله تبارك و تعالی و لارفعه لمن لایتواضع لله عزوجل (196)

امام صادق (ع) به مردی فرمود: كسی كه در پیشگاه خداوند تذلل و خضوع ننماید عزت و بزرگی ندارد و آن كس كه در مقابل حضرت حق تواضع و فروتنی نمی كند رفعت و بلندی مقام ندارد.

در آیه ای كه در اول بحث مذكور افتاد، آمده است : عزت برای خداوند است ، رفعت برای پیامبر است ، و سرافرازی برای مؤ منین . اما می دانیم كه عزت خداوند كه آفریدگار عالم و مالك واقعی تمام جهان هستی است با عز مخلوق تفاوت اساسی دارد: او غالب و قاهر بر همه موجودات و مخلوقات است اما خودش مغلوب و مقهور موجودی نیست ، همه موجودات به او احتیاج دارند و او غنی بالذات است و به احدی نیاز ندارد.

یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید(197)

ای مردم ! همه شما نیازمند به خداوند بزرگید اما خداوند، غنی مطلق و بی نیاز است .

كمال باری تعالی این است كه عزتش خالی از دل و غنایش منزه و بركنار از فقر است . این مطلب به صورت دعا در كلمات رسول گرامی آمده است :

یا من هو عزیز بلاذل ، یا من هو غنی بلافقر(198)

ای خداوندی كه عزتت خالی از دلت است ، ای پروردگاری كه غنایت مبری از فقراست : این كمال الهی است . اما كمال بشر در این است كه هرگز خدا را فراموش نكند و نیازمندی خویشتن به ذات اقدس او را از یاد نبرد، و این مطلب نیز در سخنان پیشوای بزرگ اسلام به صورت دعا آمده است :

اللهم اغننی بالافتقار الیك و لا تفقرنی بالاستغناء عنك (199)

بارالها مرا به اینكه دائما به تو محتاج باشم غنی و بی نیاز دار و مرا از اینكه خود را مستغنی از تو بدانم دچار فقر و بدبختی مكن .

درخواست عزت از پیشگاه خداوندی به معنای طلب توفیق و تسبیب اسباب در راه رسیدن به عزت نفس و علو فكر است ، یعنی دعا كننده می خواهد بگوید: ای خداوندی كه خود عزیز واقعی هستی و بر جمیع عوالم وجود سلطه داری ، ای پروردگاری كه قادری و همه مخلوقات مقهور تو هستند و بر تمام موجودات غلبه می كنی و هرگز مغلوب نمی شوی ، بر من منت بگذار و موفقم نما كه دارای قوت نفس و قدرت اراده شوم تا بتوانم در مقابل تمنیات ذلت بار مقاومت كنم و به حول و قوه تو عز ایمانی خویش را كه مایه سربلندی دنیا و آخرت است نگاهداری بنمایم . لازم است توضیح داده شود كه درخواست توفیق از پیشگاه الهی زمانی بر وفق موازین شرع مقدس و نظام علت و معلول خلقت است كه درخواست كننده برای تحقق بخشیدن به موضوع مورد تمنی خود نیت قطعی و عزم ثابت داشته باشد و بدون تصمیم درونی ، دعای توفیق نابجا و بی مورد است ، مثلا شخص محصل زمانی می تواند در راه تحصیل علم و نیل به مدارج كمال دانش از پیشگاه خداوندی درخواست توفیق نماید كه در باطن به درس خواندن مصمم و دارای اراده جدی باشد. آن كس كه در ضمیر خود نیت درس خواندن ندارد یا آنكه دودل و مردود است و در راه فراگرفتن دانش قدمهای جدی برنمی دارد نمی تواند از پیشگاه خداوند درخواست توفیق نماید.

عن الرضا علیه السلام قال : من استغفر الله بلسانه ولم یندم بقلبه فقد استهزء بنفسه و من سال الله التوفیق و لم یجتهد فقد استهزاء بنفسه (200)

حضرت رضا (ع) فرموده است : اگر كسی برای عفو گناهان خود به زبان استغفار كند و از خداوند طلب بخشش نماید، اما در دل از اعمال زشت خود پشیمان نباشد او در این استغفار، خود را مسخره نموده است ، اگر كسی از خداوند طلب توفیق نماید اما در مقام عمل ، مجاهده و كوشش ندارد او در طلب توفیق ، خویشتن را به استهزا گرفته است .

برای آنكه دعای افراد باایمان در طلب توفیق برای عزت نفس بجا واقع شود و به طور صحیح آن را از خدا لازم است به نكاتی چند كه در روایات اولیای اسلام آمده است توجه نمایند. اول آنكه بدانند حفظ عزت برای مسلمانان از وظایف دینی آنان است و هیچ فرد باایمانی حق ندارد عز خود را درهم بشكند و موجبات خواری و ذلت خویش را فراهم آورد.

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : لیس للمؤ منین ان یذل نفسه (201)

رسول اكرم فرموده است : شخص با ایمان حق ندارد كه موجبات ذلت و خواری خود را فراهم آورد.

عن ابیعبد الله علیه السلام قال : ان الله عزوجل فوض الی المومنین اموره كلها و لم یفوض الیه ان یذل نفسه (202)

امام صادق (ع) فرموده است : خداوند تمام امور مؤ منین را به خودشان تفویض نموده ، ولی به آنان اجازه نداده است كه خویشتن را ذلیل و خوار نمایند.

دوم آنكه بدانند عوامل متعددی از قبیل حب مال ، علاقه به مقام ، جاه طلبی ، شهرت دوستی ، محبوبیت اجتماعی و نظایر اینها می تواند آدمی را مغرور و مغلوب نماید و اگر كسی احساس نمود كه در باطن ، اسیر قدرت این تمایلات است باید بداند كه عز و شرفش در معرض خطر قرار دارد.

عن علی علیه السلام قال : كل عزیز داخل تحت القدره فذلیل (203)

علی (ع) فرموده است : هر عزیزی كه تحت قدرتی قرار دارد ذلیل و خوار است ، برای آنكه از خطر آن تمایلات نفسانی مصون بماند و عز و شرف خود را در راه نیل به آنها از دست ندهد باید خویشتن را با نیروی ایمان بسازد، از ذات اقدس الهی استمداد نماید، بر هوای نفس خود غلبه كند و عزت نفس خویشتن را با هیچیك از آن تمایلات معامله ننماید.

سوم آنكه بدانند اولیای گرامی اسلام علیهم السلام رذیله طمع را در نابود ساختن سرمایه گرانقدر عزت نفس از دیگر رذایل خطرناكتر دانسته و این مطلب را ضمن روایات متعددی خاطرنشان ساخته و پیروان خویش را از آن برحذر داشته اند و در اینجا پاره ای از آن روایات ذكر می شود:

عن علی علیه السلام قال : ثمره الطمع ذل الدنیا و الاخره (204)

علی (ع) فرمود: میوه طمع ، ذلت دنیا و آخرت است ، یعنی اگر كسی بذر طمع را در دل بیفشاند و آن شجره خبیثه در باطن رشد كند میوه ای كه از آن برمی دارد ذلت است ، نه فقط ذلت دنیا بلكه این صفت هم در دنیا ذلت بار است و هم در عالم آخرت .

و عنه علیه السلام قال : من لم ینزه نفسه عن دناء ه المطامع فقد اذل نفسه و هو فی الاخره اذل و اخزی (205)

و نیز فرموده است : كسی كه نفس خود را از پستی طمعها منزه ندارد با این صفت مذموم ، خود را در دنیا ذلیل نموده و در آخرت ، ذلت و خواریش فزونتر خواهد بود.

قال الباقر علیه السلام فی وصیته لجابر: واطلب بقاء العز باماته الطمع و ادفع ذل الطمع بعز الیاس (206)

امام باقر (ع) در وصیت خود بجابر جعفی فرمود: بقای عز خود را با نابود ساختن طمع در ضمیر خود طلب كن و ذلت طمع خود را با عز ناامیدی از آنچه در دست مردم است دفع نما.

علی (ع) نامه مبسوط و مفصلی كه حاوی بسیاری از تعالیم الهی و درسهای سعادت بخش است به فرزند خود، حضرت مجتبی (ع)، نوشته و از جمله مسائلی كه در آن نامه خاطر نشان گردیده صیانت نفس و نگاهداری عز و شرف انسانی است .

و اكرم نفسك عن كل دنیه و ان ساقتك الی الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا و لا تكن عبد غیرك و قد جعلك الله حرا(207)

فرزند عزیز! از هر قسم زبونی و پستی بپرهیز، هر چند آن پستی وسیله نیل به تمنیاتت باشد، زیرا در مقابل آنچه از سرمایه شرافت نفس خود می دهی هرگز عوضی كه با آن برابر باشد به دست نمی آوری . بنده دگری مباش كه خداوند ترا آزاد آفریده است .

خلاصه اینكه آفریدگار حكیم ، آدمی را آزاد آفریده و گزینش خوبی ها و بدی ها را به اختیار وی گذارده است ، او می تواند در جمیع شئون زندگی به پاكی و درستی قدم بردارد یا راه ناپاكی و انحراف را در پیش گیرد. حفظ عزت نفس و یا تن دادن به ذلت و پستی از جمله اموری است كه در اختیار انسانهاست . هر فردی اگر بخواهد می تواند به تمنیات ذلتبار خود پشت پا بزند، از آنها چشم بپوشد و عز و شرافت خود را از دستبرد خطر مصون و محفوظ دارد، و می تواند از برای جلب منفعتهای ذلتبار، شرافت نفس را واپس زند، عزت انسانی را نادیده انگارد، و به انواع ذلتها تن دردهد، و به منفعت مورد نظر خود دست یابد و این همان است كه در كلام علی (ع) آمده است :

الرجل حیث اختار لنفسه ، ان صانها ارتفعت وان ابتذلها اتضعت (208)

ارزش شخصیت هر فردی وابسته به روشی است كه اتخاذ می نماید، اگر نفس خود را از پستی و دنائت بركنار نگاهدارد به مقام رفیع انسانی نایل می شود و مدارج كمال را می پیماید و اگر عز و عزت و حیثیت معنوی خویشتن را مبتذل و بی ارزش تلقی نماید به پستی و ذلت می گراید و راه سقوط را می پیماید. بنی اسرائیل دلباخته ثروت و عاشق مال بودند. از این رو به زندگی مرفه و پرتجمل قارون كه سرمایه دار بزرگ آن روزگار بود با چشم حسرت می نگریستند و تمنی آن را داشتند.

فخرج علی قومه فی زینته . قال الذین یریدون الحیوه الدنیا یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انه لذوحظ عظیم (209)

قارون با تمام زیور و زینت خود در قوم خویش ظاهر گردید. دلباختگان مال كه جز زندگی دنیا هدفی نداشتند گفتند: ای كاش ما نیز تمولی همانند قارون می داشتیم كه او در زندگی از حظ و بهره عظیم برخوردار است .

اینان اگر می دانستند كه با تملق گویی و تذلل در مقابل قارون به قسمتی از سرمایه وی دست می یافتند مضایقه نداشتند كه شرف انسانی و عزت نفس خود را با آن معامله كنند و به تمول و ثروتی دست یابند. مسلمانان در صدر اسلام ، تهیدست و كم بضاعت بودند ولی بر اثر تعالیم نورانی قرآن شریف با عزت و علو همت بار آمدند و به مالداران اعتنا نداشتند زیرا رسول گرامی به آنان فرموده بود:

من عظم صاحب دنیا و احبه لطمع دنیا سخط الله علیه (210)

اگر كسی صاحب دنیا را بزرگ بشمرد و روی طمع ، او را دوست بدارد مشمول غضب باری تعالی خواهد بود.

نصارای نجران مردمی ثروتمند و متمكن بودند. رسول گرامی اسلام به آنان نامه نوشت و به دین مقدس اسلام دعوتشان نمود. پس از مشورت ، به این نتیجه رسیدند كه هیئتی را، برای مذاكره و احتجاج ، به مدینه اعزام دارند. آن هیئت وقتی به نزدیك مدینه رسیدند با هم تبادل فكر كردند و گفتند: مسلمانان بی بضاعت و فقیرند، اگر ما طلاجات و زیورهای گرانقیمتی را كه با خود داریم روی لباسها بپوشیم مسلمانان از مشاهده آن همه ثروت خاضع می شوند و ما را با دیده عظمت می نگرند و این خود موجب پیروزی ما خواهد بود. زیورها و طلاآلات را پوشیدند و خود را به آنها آراستند وقتی وارد شهر شدند مسلمانان فقیر كه ناظر جریان بودند نه تنها خویشتن را در مقابل طلاها نباختند و احساس حقارت ننمودند، بلكه این عمل موجب تحقیر نصارای نجران گردید و آنان در نظر مسلمانان حقیر و كوچك آمدند، به خود می گفتند: پیمبر اسلام ، اینان را برای عز معنوی و تشرف به اسلام دعوت نموده است و آنان ثروت خود را به رخ ما می كشند، بی اعتنایی مسلمانان كه نتیجه تربیت بزرگ اسلام بود در روحیه نصاری اثر منفی گذارد و دانستند كه با نشاندادن ثروت ، عظمتی در قلوب مسلمانان به دست نمی آورند و مسلمانان بلند همت و عزیز النفس تحت تاثیر قرار نمی گیرند.

نتیجه آنكه امام سجاد (ع) در جمله اول دعا كه موضوع گفتار امروز است از پیشگاه باری تعالی درخواست می كند:

و اعزنی

بارالها! به من عزت و كرامت نفس عطا فرما.

ولی بلافاصله عرض می كند:

و لا تبتلینی بالكبر

بارالها! مرا به كبر كه از بیماری های خطرناك اخلاقی است مبتلا منما.

جای این پرسش است كه آیا بین عزت نفس و كبر رابطه ای وجود دارد كه امام (ع) پس از درخواست عزت نفس از ابتلای به كبر سخن می گوید. پاسخ این پرسش ، مثبت است ، زیرا ممكن است عزت نفس در روحیه بعضی از افراد و اشخاص از مرز خود تجاوز كند و آدمی را دچار خود بزرگ بینی و كبر نماید، و مردم را بر اثر آن با دیده تحقیر بنگرد و آنان را كوچك و ناچیز بشمرد و معنای ابتلای به تكبر بر اثر زیاده روی در امر عزت نفس با كبر، آنقدر به هم نزدیك اند كه بعضی از افراد عادی ، از عزت نفس مردان بزرگ الهی برداشت كبر نموده اند و آنان را خود بزرگ بین تلقی كرده اند.

قال رجل للحسن علیه السلام : ان فیك كبرا. فقال : كلا، الكبر لله وحده ، ولكن فی عزه . قال الله تعالی : لله العزه و لرسوله و للمؤ منین (211)

مردی به حضرت مجتبی (ع) عرض كرد كه : به نظر من در شما كبری وجود دارد. حضرت فرمود: هرگز. من گرفتار كبر نیستم ، بزرگی و كبریایی مخصوص ذات اقدس الهی است ، آنچه در من است عزت نفس است ، همان عزتی كه خدا در قرآن فرموده است : عزت برای خدا، و برای پیغمبر، و برای اهل ایمان است .

برای آنكه مطلب ((عزت نفس )) و كبر هر چه بهتر و بیشتر روشن گردد لازم است در این باره به اختصار توضیحی داده شود. بعضی از صفات پسندیده و ممدوح آنچنان در مجاورت پاره ای از صفات ناپسند و مذموم قرار دارند كه اگر آدمی غافل شود ممكن است خلق خوبش از حد خود تجاوز كند و به خلق بد مبدل گردد. برای نمونه به ذكر دو مثال اكتفا می شود. تواضع یا فروتنی از جمله صفات پسندیده و موجب محبوبیت متواضع نزد خدا و خلق است :

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : التواضع لایزید العبد الا رفعه فتواضعوا یرحمكم الله (212)

رسول اكرم فرموده است : فروتنی و تواضع ، مقام متواضع را در جامعه بالا می برد، تواضع كنید تا رحمت خداوند بزرگ شامل حالتان گردد. امام عسگری (ع) در حدیث مفصلی از پاداش مردم متواضع سخن گفته و در ضمن آن ، قضیه ای را از علی (ع) كه حاكی از مراتب تواضع آن حضرت است نقل فرموده كه : پدری و پسری مهمان آن حضرت شدند، هر دو را احترام نمود و در صدر مجلس نشاند، دستور داد طعام بیاورند. سفره ای گسترده شد، غذا آوردند. و آن دو مهمان ، حضور امام غدا خوردند. سپس قنبر برای شستن دست مهمانها آفتابه و لگن آورد. علی (ع) از جا برخواست و آفتابه و لگن را به دست گرفت و نزد پدر آمد كه دست او را بشوید. آن مرد سر خجلت به زیر آورد و ابا داشت كه امیرالمؤ منین ، آب روی دستش بریزد. سرانجام به اصرار آن حضرت حاضر شد و دست خود را پیش آورد كه وضع خجلت آور را پایان دهد دست خود را آنطور كه باید نمی شست .

حضرت او را قسم داد و از وی خواست كه دست خود را با اطمینان آنچنان بشوید كه گویی قنبر روی دستش آب می ریزد. خلاصه ، مرد دست خود را شست و سپس امیرالمؤ منین آفتابه و لگن را در اختیار فرزندش محمد حنیفه گذاشت كه دست فرزند را بشوید.

و قال یا بنی لو كان هذا الابن حضرنی دون ابیه لصببت علی یدیه ولكن الله عزوجل یا بی ان یسوی بین ابن و ابیه اذا جمعهما مكان لكن قدصب الاب علی الاب فلیصب الابن علی الابن (213)

حضرت فرمود: ای فرزند! اگر این پسر به تنهایی به منزل من آمده بود و با پدرش نمی بود من آب روی دست پسر می ریختم ولی این پسر با پدر آمده و خداوند ابا دارد از اینكه در یك مجلس ، پدر و پسر به طور یكسان مورد معامله و احترام قرار گیرند. بنابراین برای اینكه بین آن دو از نظر تكوین ، فاصله باشد پدر به دست پدر آب ریخته و پسر هم به دست پسر آب می ریزد.

باید همواره به خاطر داشته باشیم كه تواضع ممدوح و پسندیده آن است كه به عز و متواضع آسیب نرساند و موجب خواری و ذلت او نشود، مثلا سبقت گرفتن در سلام تواضع است ، در مجالس ، بدون ابا جایی بنشینیم كه پایین تر از رتبه ما باشد تواضع است ، خوداری نمودن از جدل در بحث كردن ، اگر چه حق با ما باشد، تواضع است ، اما اگر كسی به عنوان تواضع ، خود را تحقیر كند یا كلماتی ذلت بار از قبیل ((بنده ام ، برده ام ، چاكرم ، پایبوسم ، خاكسارم )) بگوید، یا زبان به تملق و چاپلوسی بگشاید، این قبیل اعمال و الفاظ، نه فقط تواضع ممدوح نیست و از اخلاق پسندیده به حساب نمی آید بلكه تذلل و پستی است و از نظر شرع مقدس ناپسند و مذموم است و مسلمانان حق ندارند كه خود را به این قبیل اعمال آلوده نمایند. پس تواضع و تذلل در مجاورت هم و دیوار به دیوار یكدیگرند و افراد متواضع باید مراقب باشند كه فروتنی و تواضعشان مبدل و خواری نگردد و دچار پستی و انحطاط نشوند.

عزت نفس نسبت به تكبر دارای وضعی اینچنین است و افراد عزیز النفس باید بسیار مواظب باشند كه گرفتار كبر نشوند و به راه تكبر و خود بزرگ بینی نگرایند. یك انسان با ایمان و عاقل برای اینكه به عزت نفس متخلق گردد و از ذلت و زبونی بركنار بماند به انسانیت خود فكر می كند و درباره مقام انسان می اندیشد و با خویشتن می گوید: من انسانم و انسان ، در كره زمین ، بزرگترین مخلوق باری تعالی است . خداوند درباره خلقت انسان فرموده است :

لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم (214)

ما انسان را در بهترین و عالی ترین سازمان آفریده ایم .

در زمینه آفرینش انسان فرموده است :

فتبارك الله احسن الخالقین (215)

پروردگار جهان خود را بهترین آفریننده خوانده است . انسان آنقدر بزرگ است كه درباره او فرموده است :

خلق لكم ما فی الارض جمیعا(216)

من همه محتویات زمین و تمام موجودات كره خاكی را برای تو آفریده ام ، آیا سزاوار است كه این انسان بزرگ بنده طلا و نقره باشد، بنده مال و مقام گردد، اسیر شهوت و غضب گردد، انسان اگر بخواهد انسانیت خود را احترام كند و مقام شامخ انسان را تكریم نماید باید حتما عزیز النفس باشد و خویشتن را از قید و بندهای غلط و ناروا مصون دارد، و به قول راغب وقتی ((عزت )) را معنی می كند می گوید:

العزه حاله مانعه لانسان من ان یغلب (217)

عزت عبارت است از آن حالت معنوی و از آن درك درونی كه نمی گذارد آدمی را مغلوب شود، مغلوب هیچیك از شئون دنیوی ، نه اسیر مال و مقام باشد و نه ذلیل هوای نفس و شهوات . خلاصه ، یك انسان قوی و توانا، یك انسان بزرگ و آزاد، چنین انسانی دارای عزت نفس است و همین صفت است كه خدا در قرآن در ضمن آیه ای كه برای عزت خدا و پیغمبر است برای مؤ منین هم ذكر كرده :

الله العزه و لرسوله و للمؤ منین (218)

انسان عزیز النفس شرافت معنوی و برتری مقام انسانی خود را با هیچ چیز معامله نمی كند و هر امری كه به عزت او ضربه زند از آن می گریزد و فرار می نماید و عمر خود را با شرافت نفس و سربلندی می گذراند. انسانهای عزیز النفس خود را از نظر شرافت انسانی بزرگ می دانند، اما به مردم هم احترام می كنند، مردم را با دیده ذلت و خواری نمی نگرند و آنان را پست و ناچیز نمی دانند. این عزت نفس است كه هم خود را از نظر عظمت حفظ كرده و هم مردم را از نظر تواضع محترم می شمرد. اما اگر یك نفر انسان عزیز النفس از واقع بینی غافل شود و از مسیر حقیقت منحرف گردد ممكن است آن حالت عزت نفس موجب شود كه مردم را با چشم حقارت بنگرد، آنها را پست ببیند، و خود را بزرگ و عظیم بپندارد و احساس كند، در این صورت است كه عزت نفس به حالت تكبر و خود بزرگ بینی مبدل می شود و این همان معنایی است كه امام سجاد (ع) در پیشگاه الهی عرض می كند:

واعز نی ولا تبتلینی بالكبر

پروردگارا! به من عزت نفس و بزرگواری روح مرحمت بفرما، ولی خدایا من مبتلا به كبر نشوم آلوده به بیماری خود بزرگ بینی نگردم و بندگان خدا را با دیده حقارت ننگرم ، و اگر كسی چنین شود یعنی دچار حالت كبر گردد مسلما از صراط مستقیم ، منحرف شده و گناهی بسیار بزرگ مرتكب گردیده و همین كبر و خود بزرگ بینی می تواند موجب سقوط او در دنیا و عذاب او در عالم آخرت گردد، و در این باره روایات بسیاری رسیده است :

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : اجتنبوا الكبر فان العبد لایزال یتكبر حتی یقول الله عزوجل : اكتبوا عبدی هذا فی الجبارین (219)

رسول اكرم فرموده است : از كبر و خودبزرگ بینی اجتناب كنید كه بنده ممكن است آنچنان مغرور به خود بینی و بزرگ بینی خود شود تا كار به جایی برسد كه خداوند می فرماید: نام این بنده متكبر را در صف جباران و در گروه مردم ستمگر و زورگو بنویسد.

عن علی علیه السلام قال : من تكبر للناس ذل (220)

علی (ع) می فرمود: هر كس به مردم تكبر كند در بین مردم ، ذلیل و خوار می شود.

راغب می گوید:

الكبر ظن الانسان بنفسه انه اكبر من غیره و التكبر اظهاره

كلمه كبر، مربوط به حالت روانی است و تكبر مربوط به اظهار آن حالت است .

راغب می گوید ((كبر)) عبارت از این است كه آدمی به خود گمان برد كه از دگران برتر و بالاتر است . اگر این گمان را اظهار نكند و عملا از خود نشان ندهد دچار ((كبر نفسانی )) است ، اما اگر این حالت گمان درونی را اظهار كند و با مردم عملا به گونه ای برخورد نماید كه خود را بزرگ وانمود كند و آنان را كوچك ، این معنی تكبر است و همین امر،موجب می شود كه انسان متكبر دچار ذلت اجتماعی گردد و مردم به او با دیده تحقیر بنگرند.

عن علی علیه السلام قال : من وقف عند قدره اكرمه الناس و من تعدی حده اهانه الناس (221)

علی (ع) فرموده است : كسی كه در خد خود بایستد و توقف كند، مردم او را اكرام می كنند و آن كس كه از حد خود تجاوز نماید مورد اهانت مردم واقع می شود.

از آنچه مذكور افتاد رابطه عزت نفس با تكبر روشن شد و امام سجاد (ع) از خدا می خواهد كه : به من عزت نفس مرحمت كن و از بیماری تكبر مصون و محفوظم بدار. پیروان آن حضرت نیز باید درخواستشان اینچنین باشد.